به گزارش عدلنامه، محمدهادی جعفرپوردر یادداشتی نوشت:
واکاوی بروز فساد در جامعه فساد سیاسی و اداری اغلب در قالب جرم یقه سفیدی سیاسی توسط افرادی داخل در حکومت یا وابسته به حاکمیت، به ظاهر علیه حکومت انجام میشود، درحالی که بزهدیده اصلی این جرایم مردم هستند. تعریف گستردهای که از فساد به عنوان سوءاستفاده از منصب عمومی برای سود شخصی ارایه میشود مناسبترین تعریف برای این نوع از انحراف فردی است، با این حال سایر رفتارهای فاسد در راستای پیگیری اهداف سازمانی توسط نهادهای وابسته به حکومت تحقق مییابند، به همین جهت است که این نوع فساد را به جرم حکومتی تعبیر میکنند. در این بین قابل توجه است که فساد از سایر اشکال انحراف متفاوت است، فساد حکومتی مستلزم نوعی تبادل مخفیانه است که ممکن است به شکل یک رشوهخواری ساده رخ دهد، اما برخلاف حالتی که افراد عادی با هدف حصول منفعتی شخصی در حوزه زندگی خصوصی خویش مرتکب فعل مجرمانه رشوه میشوند، ارتکاب این جرم از سوی افراد وابسته به حکومت صرفا واجد یک منفعت دو سویه بین کنشگران حکومتی و غیرحکومتی نبوده، بلکه مقدمه ارتکاب جرم و فسادی گسترده مانند اختلاس است که به عنوان یک الزام غیررسمی از موقعیتی رسمی حادث میشود. شکل گستردهتر این فساد را میتوان در معاملات نامشروع مقامات دید که منجر به نوعی تحصیل نامشروع مال میشود. با این وصف باید گفت؛ اصطلاح فساد با دایره شمول گستردهای به هرگونه سوءاستفاده و سوءرفتار از موقعیت حکومتی گفته میشود. فساد به صورتی تنگاتنگ با انواع تبادلات غیررسمی از سوی مقامات سیاسی انجام میگیرد. «پنیگرین»، استاد جرمشناسی کالج لندن در تحلیل جرم حکومتی این مساله را با پدیدهای به نام کلاینتالیسم و پاتریمونالیسم مرتبط میداند. وی معتقد است که فساد عمدتا به طور غیرمستقیم و بدون اینکه مردم متوجه شوند آنها را بزه دیده میکند. نقش و جایگاه مردم در نظریه کلاینتالیسم طوری بیان شده است که افراد حکومتی برای ارتکاب رفتار مجرمانه نیازمند افرادی خارج از بدنه حکومت با قابلیت فرمانبرداری مطلق و به عبارتی بله قربان گویی چشم و گوش بستهای که با هدف و طمع دستیابی به منفعتی ولو اندک حاضر به پذیرش فرمان وابسته حکومت است، هر چند که از منظر جرمشناسی رفتار چنین شخصی به موقعیت و شرایط وقوع بزه ارتباطی تنگاتنگ داشته، فرد موردنظر بنا به جایگاه شخص حکومتی خودش را توجیه میکند که من دستور و فرمان مافوق خویش که وابسته به حکومت است را اطاعت کردهام، اما این شکل از رفتار به حامی پروری تعبیر میشود که مبین ساختاری است میان حامی به معنای بالادست یا فردصاحب قدرت و پیرو یا کارگزار به عنوان عامل زیردست و گوش به فرمان. کارکرد ذاتی چنین شخصی خدمت به حامی با هدف جلب منافع اقتصادی و سیاسی است.
«آیزنشتات و روینگر» در توصیف ویژگی اصلی این شکل ارتباط میگوید: این روابط براساس ترتیبات شخصی است، در این روابط منافع اقتصادی و سیاسی مبادله میشود، منافع به شکل بستهبندی و نه منفک و جدا مبادله میشوند، روابط با تودهها بدون شرط و برای مدت زمان طولانی طراحی میشود.
نکته قابل تامل شکل آغازین تحقق رابطه حامی-پیرو است که یک رابطه داوطلبانه و مشتاقانه است، اما به مرور ماهیت عمومی روابط کلاینتالیستی موجب تضعیف همبستگیهای افقی (فرمانبردار و فرمانده) به ویژه در مورد عامل میشود، اما پس از گذشت زمان و تکرار رفتارهای مجرمانه و فسادانگیز این روابط برمبنای نابرابری و اختلاف بسیار زیاد قدرت استوار شده، این روابط از یک رابطه رسمی-سازمانی خارج شده و لذا براساس احترام به قانون نبوده، اولین گام در مسیر قانونشکنی در ساختار سازمانی حکومت برداشته خواهد شد.
پاتریمونیالیسم گونهای دیگر از حکومت است که در آن حکومت، دست طبقههای بالا و متوسط را از قدرت کوتاه میکند و حاکم میتواند اراضی و کسب و کار افراد را بدون هشدار قبلی از آنان بگیرد. در این شکل از حکومت، نیروهای مسلح و نظامی به حاکم وفادار هستند نه به کشور و سرزمین، در این حکومتها میان منافع شخصی صاحب منصبان و منافع عمومی که به نحوی با منصب او ارتباط داشته تمایزی وجود ندارد، در چنین نظامی شایستهسالاری معنی ندارد و تنها وفاداری به صاحب منصب بالاتر آن هم با هدف کسب منفعت و توانایی در پذیرش بیچون و چرای فرمان مافوق تنها معیار گزینش افراد در بدنه حکومت و سازمان مورد نظر است. بنا به تحلیلی که برخی جرمشناسان حوزه جرایم حکومتی از فساد دارند، ممکن است فساد حکومتی به عنوان مقدمه جرم در سه شکل ظهور کند.
فساد به عنوان یک راهکار یا ابزار: مقامات یا سرمایهداران نزدیک به حکومت، فساد را لازمه تحقق اهداف حکومت تلقی کرده، افراد حکومتی را توجیه میکنند که تنها ابزار تحقق اهداف تعریف شده در حکومت همین طریقی است که ایشان ارایه میکنند ولو آنکه طریقی فاسد است، اما شما (افراد وابسته به حکومت) را به خواستههایتان خواهد رساند.
فساد تحمیل شده: در این شکل از فساد، افرادی خارج از سازمان بدون کمترین اهمیتی به اهداف سازمانی، برنامههای خویش را به مقامات سازمانی تحمیل میکنند. این قِسم رفتارها را میتوان در مناقصات و قراردادهای کلان دولتی به وضوح دید، آنجا که فلان سازمان حکومتی برای پیادهسازی برنامههای تعریف شدهاش ناچار به پذیرش شرایط مجریان پروژه است، در این شکل از فساد، حکومت طریق فاسد تعریف شده از سوی چنین افرادی را مکمل درآمد دولت دانسته و لذا به این طریق غلط رفتار ناصواب خویش را توجیه میکند.
فساد به عنوان یک هدف سازمانی: برخی اوقات کسب منفعت به هر شکل و طریقی به خودی خود، به هدف اصلی و نهایی سازمان حکومتی تعبیر شده، متصدیان این سازمان به عوض تعهد به ساختار سازمانی، پیگیر منفعت خویش شده، همه امکانات موجود در سازمان را در خدمت منافع شخصی یا حتی جناحی خود میدانند، در این شکل از فساد اهمیت تحقق اهداف سازمان از آنچنان اهمیتی برخوردار میشود که برای عملیاتی شدن مقاصد شخصی، فرض تغییر قانون یا تفسیر به رای قوانین متصور میشود که در چنین فرضی مساله نفوذ بروز کرده، افراد سازمانی برای پشتیبانی اهداف خویش به دنبال نفوذ در لایههای اولیه حکومت مانند پارلمان، دولت یا حتی دستگاه قضا خواهند بود./اعتماد