#یادداشت اختصاصی
به گزارش عدلنامه، محمدطاها سلیمی کیا، وکیل پایه یک دادگستری و عضو کانون وکلای دادگستری مرکز، در یادداشتی نوشت:
از آغاز دوران مشروطیت که همزمان پایه های بنیادین وکالت گذاشته شد، عرصه ی وکالت پر از فراز و نشیب هایی بود که این نهاد مدنی و فاخر را به اضمحلال و تباهی می کشاند. وجود بنیانگذاران و بزرگانی همچون مرحوم حسن پیرنیا، مرحوم میرزا علی اکبر خان داور، مرحوم سید هاشم وکیل و مرحوم دکتر محمد مصدق بودند که این نهاد بزرگ را با وجود دشواری ها و کارشکنی ها رشد دادند تا این که به حال کنونی رسیده است. حرفه ی وکالت علاوه بر دانش حقوق و سزِه شناسی، نیازمند آن است که از ویژگی های ذاتی درخور دادگری نیز بهره مند شود. یک وکیل توانمند و آگاه به صرف داشتن دانش حقوق در هیچ آوردگاهی پیروز نخواهد بود. به بیان دگر، هر استاد حقوقی نمی تواند وکیل پیروزمندی باشد، زیرا یک وکیل برای پویا نگه داشتن حق می بایستی از صراحت بیان و کیاست برخوردار باشد که این نیز لازمه ی آن است شجاعت و بی باکی از سرشت وکیل بخروشد. امروزه دلیری و نترس بودن بیش از پیش برای یک وکیل سرآمد جلوه گری می کند، زیرا که با گذشت صد سال و اندی از دوران وکالت در سال های اخیر کانون وکلا در انزوا و سختی به سر می برد. چرا که از هر سویی هجمه های سرسختی به روی کانون وکلا روانه شده است و این ناجوانمردی های اهریمنان و کینه توزی های دیرینهشان به سردی نمی گراید مگر با حمایت شجاعانه و بیداریِ دل وکلای دادگستری.
یک وکیل دادگستری زمانی که در داخل جلسه دادرسی برای دفاع از حقوق شناخته شده و مسلم موکل خود شجاعت و دلاوری نداشته باشد، بی شک در آن پرونده حقوق موکل از بین خواهد رفت و منجر به شکست خواهد شد و این جلسه ی دفاع آن چنان ارزشمند است که تمام زندگی موکل را در مدار خود قرار داده است که نمی توان نسبت به آن کوتاهی کرد. اما در جای دیگر که دلاوری بسیار ارزشمندتر است در دفاع از حمیت و حیثیت این میراث بزرگ است که اگر نتوانیم دفاع کنیم نام و نشان وکیل از صحنه ی تاریخ پاک خواهد شد. باید با تمام جرأت و شهامت از قانون و از تمامیت کانون وکلا دفاع کرد وگرنه این دشمنان سوگند یاد کرده با سنگ دلی کانون وکلا را سر خواهند برید. در سال های گذشته هیات مدیره های کانون های وکلای دادگستری و به مراتب اسکودا با بدترین شکل این نهاد ستم دیده را به نابودی کشانیده اند که جبران تمام خیانت ها و کم کاری های این نابلدان کاری بسیار سخت و شاید ناممکن است. مدیران سال های گذشته از شجاعت و بی باکی درخور دفاع برخوردار نبوده اند تا بتوانند فریاد دادسِتانی را سر دهند و نگذارند میراث ماندگار با راحتی به یغما رود. شجاعت در این راستا به معنای آن است که از تمام خواستگاهای شخصی بگذرند و به اهداف بزرگ جامعه ی وکالت بیاندیشند. شوربختانه مدیران نهاد وکالت دچار منفعت طلبی شخصی شده اند و آنقدر مصلحت اندیش هستند که توان گذر از این مادی گرایی برایشان دشوار است و برای غلبه به این امیال شخصی بایستی شجاعت و نترس بودن سرلوحه ی کار باشد. مدیران حال حاضر با دست به عصا بودن و وسواسیتِ اندیشه هایشان میراث گران بها را بسیار ارزان فروختند و باز پس گیری آن کاری عبث و بیهوده است.